روش انتخابی سومین روش مشاوره از نظر اجرا
روش انتخابی
روش انتخابی نه کاملاً مستقیم است و نه کاملاً غیرمستقیم و مخلوطی از ایندو هم نیست، زیرا در آن، بر مبنای نیازهای مراجع، از اصول یکی از این دو روش استفاده می شود. ضمن انتخاب روش، نباید بر مبنای آزمایش و خطا صورت گیرد، بدین طریق که مثلاً مشاور روش ها را یکی پس از دیگری به کار بندد تاسرانجام به نتیجه ی مطلوب برسد. زیرا طرفداران این روش معتقدند که تفاوت هایی فردی، زیادند. و افراد خیلی پیچیده هستند و جامعه ای که در آن زندگی می کنند نیز پیچیده است ودرک مشکلات افراد بسیار دشوار است. و به همین علت هیچ روشی نمی تواند به تنهایی برای همه ی افراد مفید واقع شود.
عده ای از مراجعان به علت نوع مشکل خود، به عقده گشایی احتیاج دارند، به عبارت دیگر نیاز دارند که درمحیطی آزاد وگرم، ناراحتی های خود را بیان کنند. در حالی که عده ای از مراجعان، به جمع آوری اطلاعات، تجزیه و تحلیل آنها، و کمک بیشتری از جانب مشاور، نیاز دارند. به همین دلیل مشاور در جلسه اول، یا در جریان مصاحبه، تصمیم می گیرد که برمبنای نیازهای مراجع، از یکی از دوروش استفاده کند. به همین دلیل مشاوری که به روش انتخابی عمل می کند باید در هر دو روش مهارت کافی داشته باشد.
طرفداران روش انتخابی، با کاربرد عنوان «مخلوطی از دوروش مستقیم و غیرمستقیم » در مورد این روش نیز موافق نیستند. معنای این کلمه آن است که طرفداران این روش، از نظم یا شکل خاصی پیروی نمی کنند وبه اقتضای موقعیت، عمل می کنند. حال آنکه در روش انتخابی، با قبول داشتن مراجع، بر مبنای نیازهای او، از یکی از دوروش مستقیم و غیرمستقیم استفاده می شود. به علاوه مقدمات این روش که به منظور تشخیص نیازهای مراجع و انتخاب روش صورت می گیرد خودداری ویژگی های اختصاصی است که با هر یک از روش های مستقیم و غیرمستقیم، متفاوت است.
در مورد نقش رهبری مشاور و مراجع، باید گفت که در روش مستقیم، نقش رهبری بامشاور است، زیرا خود را متخصص و مراجع را جوانی می داند که ممکن است به علت کمی تجربه و بی احتیاطی ها و خوشبینی های جوانی، تصمیماتی نادرست بگیرد. ولی درروش غیر مستقیم مشاورخود را به مثابه ی کاتالیزور می داند و معتقد است که به علت نیروی حیاتی که در مراجع موجود است، او خود می تواند مشکلاتش را حل کند و در این روش رهبری با مراجع است. در روش انتخابی، به علت اعتقاد به پیچیدگی افراد و جامعه و شدت اختلافات فردی، گفته می شود که نمی توان به این سادگی همه ی افراد را مشمول یک روش قرار داد. ممکن است یک عده بی تجربه باشند ونتوانند مشکل خود راحل کنند. امکان دارد عده ای هم قادر بهحل مشکل خود باشند. در روش انتخابی مشاور خود را متخصص نمی داند؛ ولی درعین حال، خودرا کاتالیزور هم نمی شمارد. در این روش، مراجع و مشاور با هم فکر می کنند و نقش رهبری، متغیر است، این نقش را گاه مراجع دارد و گاه مشاور. مثلاً مشاور قبول دارد که در زمینه ی آزمون های با تجربه تر است و در این مورد می تواند برای مراجع، اقداماتی انجام دهد، اما در عین حال می پذیرد که تحمیل آزمونها بر مراجع، بی اثر است. زیرا ممکن است او مایل نباشد تحت آزمون قرار گیرد.
این روش، همچنین مبتنی بر آن فرمول کلی هیلگارد نیست که می گوید: در هر دوروش، جنبه های قابل ستایش فراوان است، و چنین روشی (اگر بتوان آن را انتخابی نامید) مبهم، سطحی، و به احتمال زیاد، فرصت طلبانه خواهد بود.
طرفداران روش انتخابی زیادند. از جمله ی آنها می توان هنری بی.مک دانیل، تایلر و شوستروم را نام برد.
مراحل روش انتخابي به ترتيب عبارتند از:
1- ايجاد نخستين رابطه حسنه
2- انتخاب روش (روش گزيني)
3- بيان مشكل
4- تصميم به انتخاب روش مشاوره
5- انجام اقدامات منظم در زمينه فكر كردن درباره مشكل
6- جمع آوري اطلاعات
7- تعبير و تفسير اطلاعات و نتيجهگيري از آنها
8- تركيب يا توجه به فعاليتهاي عملي ممكن
9- طرحريزي
10- خلاصه كردن مشاوره
11- دعوت براي مشاورههاي ديگر
12- پيگيري
در هر روش انتخابي، مراحل فوق يكي پس از ديگري انجام ميگيرد. البته نبايد اين سوءتفاهم پيش آيد كه تمام اين مراحل، در يك جلسه مصاحبه انجام ميشود بلكه ممكن است جلسات متعددي تشكيل شود و قسمتي از فعاليتها نيز در خارج جلسات انجام پذيرد.
اينك به شرح و توصيف هر يك از مراحل ميپردازيم.
1- ايجاد نخستين رابطه حسنه
براي ايجاد رابطه حسنه، اولين گام، استقبال از مراجع و سلام و احوالپرسي معمولي است؛ دست دادن، يك وسيله غيركلامي براي ايجاد اين رابطه است.
همين كه مراجع در آستانه در اتاق قرار گرفت، مشاور بايد از جايش بلند شود و ضمن سبقت گرفتن در سلام، با او دست دهد و او را به نشستن تعارف كند.
محل نشستن مراجع، بايد راحت و نزديك يا پهلوي مشاور باشد. حركات بدن و گرمي صداي مشاور اهميت بسياري دارد. تماس اوليه بايد محبتآميز باشد و در اين جلسه، درباره مطالبي كه مورد علاقه مراجع است صحبت شود.
داشتن اطلاعات در مورد سوابق و رغبتهاي دانشآموز و شناخت نكات مثبتي كه در وي وجود دارد، به ايجاد رابطه حسنه، كمك زيادي ميكند. مثلاً اگر مراجع در فوتبال قوي است و در مسابقهاي برنده شده، ميتوان صحبت را به اين مسابقه كشاند و محيطي گرم و خودماني ايجاد كرد. اين اولين تماس بسيار مهم است و به طور كلي ميتوان گفت كه موفقيت يا شكست مشاوره، در اين مرحله پايهگذاري ميشود.
مراجع بايد در نخستين رابطه، احساس امنيت كند و مطمئن شود كه اسرار وي فاش نخواهد شد. اين مطلب ايجاب ميكند كه مشاور مدرسه، اتاق جداگانهاي دور از اتاقهاي دفتر يا مدير مدرسه داشته باشد و برخوردش با مراجع طوري باشد كه اعتماد او را جلب كند.
2- انتخاب روش (روش گزيني)
در اين مرحله، مشاور نقش خود و مراجع را بيان ميكند و مشخص ميسازد كه چه كارهايي ميتواند و چه كارهايي نميتواند انجام دهد و مراجع چه انتظاراتي ميتواند از مشاور داشته باشد. او ميگويد: «من به شما كمك ميكنم تا شما، مشكل خود را حل كنيد.» با اين بيان، به مراجع ميفهماند كه خودش مسئول حل مشكل خود است و به علاوه، به مراجع تذكر ميدهد كه اگر شخصاً درباره مشكلاتش تصميم بگيرد، بهتر رشد ميكند و با اين مطلب يادآور ميشود كه اخذ تصميم نهايي، به عهده مراجع است.
اگر در روش انتخابي، مراجع بلافاصله پس از ايجاد رابطه حسنه، به بيان مشكلش بپردازد، مشاور بايد بدون توجه به مشكل، چگونگي مشاوره را به اختصار تشريح كند و نقش خود را كه گوش دادن به حرفهاي مراجع و انديشيدن با او درباره مشكل است بيان كند. در اين روش، مشاور و مراجع هر دو درباره مشكل مي انديشند و نقش رهبري، متغير است. در ضمن جمعآوري اطلاعات و بررسي مشكل، به روشن شدن موضوع كمك ميكند و هم مشاور و هم مراجع را به چارهانديشي بهتر، قادر ميسازد.
در مورد محرمانه بودن مطالب مورد مشاوره، مشاور نظر مراجع را سئوال ميكند و مثلاً ميگويد: «اگر بخواهي، تمام جريان مشاوره ميتواند محرمانه باشد.» ممكن است مراجعي كه براي كسب اطلاع آمده باشد، بگويد براي من فرق نميكند محرمانه باشد يا نباشد. وقتي مشاور چنين جملهاي را به مراجع ميگويد، نشان ميدهد كه براي نظر مراجع ارزش قائل است. به طور خلاصه، در اين مرحله، مشاور وظايف و نقش خود و مراجع را تشريح ميكند و سبك و روش مشاوره را بيان ميدارد.
3- بيان مشكل
مشاور پس از آنكه نقش خود را به مراجع گفت، بايد از او بخواهد كه مشكلش را بيان كند و اگر قبلاً در اين مورد توضيحي داده باشد، آن را كامل تر تشريح كند. مشاور در اين قسمت از مشاوره، بايد نقش فرد گوش دهنده را ايفا كند. او گوش ميدهد و هدفش درك دو مطلب است:
الف- درك مطالب عقلي در مورد مشكل: مشاور ميخواهد دريابد كه مشكل مراجع، تا چه اندازه منطقي است و اطلاعات و عواملي را كه جنبه عقلاني دارند، درك كند.
ب- درك جنبههاي عاطفي: هدف مشاور، تنها فهم جنبههاي عقلاني نيست، بلكه ميخواهد درك كند كه مراجع تا چه حد سازگاري دارد و اينكه مشكلش جنبه عاطفي دارد يا خير.
از مشخصات روش غيرمستقيم آن است كه در آن به كاهش دادن ناراحتيهاي عاطفي، توجه ميشود؛ ولي در روش مستقيم، به امور عقلاني اهميت ميدهند و عواطف در درجه دوم قرار ميگيرند. مشاور پايبند به روش مستقيم، چارهاي منطقي پيشنهاد ميكند و معتقد است كه انسان موجودي منطقي است؛ در صورتي كه طرفداران روش غيرمستقيم، به دليل اهميتي كه به عواطف ميدهند، معتقدند كه انسان، غيرمنطقي است. طرفداران روش انتخابي به هر دو جنبه اهميت ميدهند.
مشاور روش انتخابي، ممكن است از مراجع سوال كند. او همانند مشاور غيرمستقيم، از سوال كردن پرهيز نميكند، ولي طرز مطرح كردن سوالهايش، با روش مستقيم فرق دارد. مثلاً در پرسش از مراجعي كه با آشنايي قبلي مراجعه كرده، درباره مشكل او، ميپرسد: «امروز چه در نظر داري؟» در اينجا، به طور مستقيم به مشكل اشاره نميكند، ولي او را به بيان مشكل، دعوت ميكند. يا اگر در آشنايي قبلي ندارد، ميگويد: «چه چيزي تو را ناراحت ميكند؟ ميتواني آن را مطرح كني؟» و اگر مراجع را معلم يا شخص ديگري ارجاع داده باشد، ميگويد: «مشكل شما را معلم يا مدير مدرسه به من گفته است. آن را كاملتر بيان كنيد.»
در اين مرحله، مشاور بايد مطمئن شود كه رابطه آزاد و مجاز به وجود آورده است.
مشاور پس از درك ماهيت مشكل از نظر عقلاني يا عاطفي بودن آن، توجه خود را به استفاده از روش مناسب معطوف ميكند.
4- تصميم به انتخاب روش مشاوره
در اين مرحله، مشاور تصميم به انتخاب روش ميگيرد. اگر مشكل، جنبه عقلاني داشته باشد، روش مستقيم، و چنانچه جنبه عاطفي داشته باشد، روش غيرمستقيم به كار ميبرد. البته تشخيص جنبه عقلي يا عاطفي مشكل، قدري دشوار است. گاهي اوقات در پس مشكلات تحصيلي آني و ساده يا طرحريزيهاي دانشآموز، مشكلات عاطفي عميق و شديدي نهفته است. به هر حال، در اين مورد مشاور بايد هوشيارانه عمل كند. چنانچه مشكل منطقي و عقلي باشد، مشاور بايد به گردآوري اطلاعات و تجزيه و تحليل آنها اقدام كند و در رفع مشكل مراجع از طريق روش مستقيم، اقدام كند. در صورتي كه مشكل، عاطفي باشد، بايد با ايجاد محيطي آزاد و گرم، دادن امكان عقدهگشايي به مراجع بررسي كند و ببيند كه آيا رفع مشكل در صلاحيت او هست يا خير. چنانچه مشكل از حوزهي صلاحيتش خارج باشد، پس از عقدهگشايي مراجع، او را به متخصص ارجاع ميدهد، و در غير اين صورت با ايجاد محيطي آزاد و گرم و به دور از هر گونه ارزيابي و داوري، از طريق روش غيرمستقيم به درمان اقدام ميكند.
مك دانيل معتقد است كه بيشتر مراجعان، افرادي بهنجارند و مشكلاتشان به طرحريزيهاي حرفهاي و درسي مربوط ماست و بايد نظر مشاور، بيشتر معطوف به اين نوع مشاوره باشد. به علاوه يك يا چند جلسه عقدهگشايي دادن و فرصت بيان مشكلات، براي اغلب دانشآموزان مفيد است. اين درمان مقدماتي، براي مراجعاني كه به متخصص احتياج دارند نيز، زياني نخواهد داشت.
5- انجام اقدامات منظم در زمينهي فكر كردن دربارهي مشكل
در اين مرحله مشاور به مراجع ميگويد كه مساله تصميم گرفتن امري جدي است و براي درك مشكل، ما به اطلاعات زيادي نياز داريم. به نظر تو چه اطلاعاتي بيشتر به حل مشكل كمك ميكند؟ مشاور در عين اينكه نظر مراجع را ميخواهد بيان ميكند كه در زمينههاي زير، كسب اطلاع دربارهي او ضروري است:
1- رغبتها
2- احساسات
3- تواناييها
4- استعدادها
بعد از مراجع ميپرسد كه چه اطلاعات مفيدي ميتواند ارائه كند.
مواردي هست كه مراجع نظرهايي ابزار ميكند كه بسيار باارزش است. گاهي اوقات هم ممكن است مطلبي اظهار نكند. ولي در هر دو حال، مشاور بايد صبر كند تا مراجع تمام نظرهاي خود را بيان كند. سپس مشاور، تمام مطالب را خلاصه ميكند و ميگويد: «ما ميخواهيم تا آنجا كه ميتوانيم، براي رسيدن به هدف مورد نظرت، اطلاعاتي دربارهي استعدادها، معلومات، رغبتها و احساسات تو جمع آوري كنيم. در اين زمينه به اطلاعات زير نياز داريم:
1- تجربيات گذشتهات؛
2- آنچه اكنون هستي
3- آنچه قصد داري در آينده بشوي و
4- اطلاعاتي درباره امكانات محيطي و درهايي كه بر روي تو باز است.
با اينكه مشاور، مطالب قبلي را خلاصه ميكند، در پايان تلخيص، عقيدهي مراجع را ميخواهد و ميگويد : «نظر تو دربارهي تمام اين موضوعات چيست؟»
در روش انتخابي، در تمام مراحل، فقط مشاور نقش رهبري ندارد بلكه مطالب، با كمك مراجع اظهار ميشود و نقش رهبري جلسات، گاه با مراجع است و گاه با مشاور به عبارت ديگر، مشاور فرض نميكند كه خودش جواب تمام سوالها را دارد، بلكه او و مراجع با هم ميانديشند،با هم کار می کنند ، بلكه او و مراجع با هم ميانديشند، با هم كار ميكنند و واكنشهاي مراجع در چگونگي ادارهي جلسات، اهميت دارد.
در موقع بيان مشكل، نقش رهبري با مراجع است و مشاور گوش ميدهد. در زماني كه مشاور نقش خود را بيان ميكند، و انتظاراتي را كه مراجع ميتواند از او داشته باشد مطرح ميسازد، نقش رهبري با مشاور است، و در بيشتر مراحل هر دو به كمك يكديگر پيش ميروند.
در جلسات مشاوره، در مورد امكانات محيط، مشاغل، رشتههاي تحصيلي موجود، و شرايط ورود به آنها بحث ميشود مثلاً مطرح ميشود كه دانشجوي طب بايد چه شرايطي داشته باشد و در چه امتحاناتي موفق شود، يا رسيدن به فلان شغل از چه راهي ممكن است و نيازمند چه شرايطي است. همچنين بايد در زمينهي رغبتها و استعدادهاي مراجع، اطلاعاتي جمعآوري شود و با توجه به امكانات، مورد بررسي قرار گيرد. در واقع، بايد به مراجع فهماند كه خود را با واقعيت سازش دهد. زيرا درك شخصي مراجع ممكن كاذب باشد و او خود را خيلي بالاتر از آنچه هست بداند. مثلاً امكان دارد دانشآموزي خود را خيلي با معلومات و در بعضي امور، متخصص بشمارد ولي در ارزشيابي نمرههاي كمي بياورد. بحث با او ميتواند نشان دهد كه درك او از خود، واقعي نيست.
يك قسمت از ربط دادن فرد به واقعيت، مربوط به اين است كه براي وي چه امكاناتي موجود است. در اين مورد، مشاور بايد اطلاعات شغلي و تحصيلي داشته باشد و مراجع را در انتخاب رشتهي تحصيلي يا شغل مناسب، كمك كند. مثلاً يكي از واقعيتهايي كه در ايران وجود دارد اين است كه عدهي زيادي ميخواهند به رشتهي پزشكي بروند، حال آنكه در اين قسمت، نياز و امكانات محدود است. اين مطلبي است كه اين مطلبي است كه حتي شاگردان با استعداد هم بايد از آن آگاهي داشته باشند. كار بعدي، بررسي نتايج هر يك از انتخابها و درهايي است كه به روي مراجع باز است. در اين زمينه، مشاور و مراجع بايد با هم بحث كنند و مزايا و معايب هر يك از رشتههاي تحصيلي و حرفههاي مختلف را مورد تعمق و مطالعه قرار دهند. مشاور بايد در اين مورد، واقعيتها را كاملاً براي مراجع روشن سازد. فرض كنيم رغبت دانشآموزي به پزشكي زیاد ولی استعدادش در این زمینه کمتر از حد لازم است در اين مورد باید او را متوجه ساخت که احتمال کمی دارد که به موفقیت دست یابد ، برعكس، چنانچه استعدادش زياد و علاقهاش كم باشد، بايد به او گفت كه مزاياي اين رشته چيست و اين انتخاب، براي او موفقيت هم در بردارد، ولي چون علاقهاش اقناع نميشود، از انتخاب آن رضايت خاطر و شادي به دست نخواهد آورد.
مشاور رشتهاي را انتخاب و پيشنهاد خواهد كرد كه در آن استعدادها و علاقهي دانشآموز به هم نزديك باشند.
گاهي اوقات ميتوان براي اخذ اطلاعات و نظرهاي مراجع، از روش فرافكني استفاده كرد. مثلاً مشاور ميتواند چنين مطرح كند كه اگر کس ديگري، مشكلي مشابه تو داشته باشد، در اين شرايط چه كاري بايد انجام دهد؟ اين موضوع فكر مراجع را از درگيري با خود دور ميسازد و او بهتر ميتواند دربارهي مشكل بينديشيد و راهحلها و نظرهاي دقيقتري را مطرح كند.
شروع مرحلهي پنجم روش انتخابي يعني «انجام اقدامات منظم در زمينهي فكر كردن دربارهي مشكل» با كلمهي «ما» است ولي در آخر، كلمهي «تو» بيشتر به كار ميرود.
6- جمعآوري اطلاعات
در اين مورد هم، مشاور و مراجع با هم اقدام ميكنند. اين قسمت در پايان يك مرحلهي مشاورهاي انجام ميگيرد.
مشاور از مراجع ميخواهد تا در مورد خودش، سياههاي را كه حاوي اطلاعات زير باشد تهيه كند:
1- وضعيت سلامت
2- سوابق خانوادگي
3- سرگرميها
4- رغبتها
5- احساسات
6- سوابق و پيشرفت تحصيلي
7- نكات ضعف و قوت شخصي
8- مشكلات
مشاور فرم سياهه را تهيه ميكند و براي تنظيم در اختيار مراجع ميگذارد. مشاور خود نيز براي گردآوري اطلاعات به فعاليتهايي دست ميزند. او پروندهي تحصيلي دانشآموز در مدرسه، دسترسي كامل دارد كه ميتواند در اين مورد از آن استفاده كند.
يك قسمت ديگر از جمعآوري اطلاعات، تصميم گرفتن دربارهي اجراي آزمون است. در عين اينكه مشاور فوايد آزمون ها را برای مراجع توضیح میدهد ولی انجام آن منوط به زضایت مراجع است زیرا اگر او نخواهد آزمونی دربارهي وي اجرا شود، نتيجهي آزمون رضايت بخش نخواهد بود. ولي چنانچه به انجام دادن آزمون تمايل داشت وظيفهي مشاور است كه وسايل و شرايط اجراي آن را فراهم كند.
مشاور بايد تا حد امكان سعي كند كه مراجع را به انجام دادن ازمونها تشويق كند و فايدهي اين كار را كه شناخت بيشتر استعدادها، علايق و تواناييهاي اوست به وي گوشزد سازد.
به طوري كه گفته شد، در گردآوري اطلاعات هم، مراجع و مشاور هر دو مسئوليت دارند و اين كوشش دو جانبه، به منظور شناسايي بهتر دانشآموز انجام ميگيرد.
7- تعبير و تفسير اطلاعات و نتيجهگيري از انها
در اين مرحله، مراجع و مشاور، اطلاعات جمعاوري شده را تعبير و تفسير ميكنند. به علاوه مشاور ميتواند چك ليست (فهرست مطابقهي) مشكلات را در اختيار مراجع بگذارد تا آن را تنظيم كند. اين اطلاعات بايد به وسيلهي هر دو تفسير شوند.
بعضي از مطالب بايد صرفاً به وسيلهي مراجع تعبير شوند. از جملهي اين موارد، امور زير قابل ذكرند:
نمرههاي دانشاموز: نمرهها در اختيار مشاور قرار دارد، ولي تفسير آنها با مراجع است؛ زيرا مشاور نميداند كه دانشآموز اين نمره را با سهولت گرفته است يا با كوشش زياد. براي دو دانشاموز كه يكي با زحمت كم «الف» گرفته و ديگري با زحمت زياد، و يكي بدترين نمرهاش «ج» است در حالي كه براي ديگري اين بهترين نمره است، نمرهها تعابير مختلفي دارند. معمولاً مشاور نمرهها را مقايسه ميكند و كسي را كه «الف» گرفته قوي ميداند و دانشآموزي را كه «ج» گرفته ضعيف قلمداد ميكند، حال آنكه محتمل است چنين نباشد. به همين دليل مشاور بايد نظر مراجع را خواست كند و نمرهها را با خود او تجزيه و تحليل كند. با اين كار مشاور اطلاعاتي كسب خواهد كرد كه قبلاً نداشته است. حتي ممكن است فردي كه «الف» ميگرفته، يك باره «ج» بگيرد كه علتش را فقط خود او بداند (مثلاً يك ناراحتي عاطفي، موجب اين كار شده باشد).
به هر حال در اين موارد خواستن نظر مراجع ضروري است و اگر مشاور شخصاً به تعبير و تفسير نمرهها اقدام كند، به خطا رفته است. در اين صورت، او گردآورنده اطلاعات و تعبير كنندهي ان خواهد بود، حال آنكه تعبير اين اطلاعات در صلاحيت دانشآموز است.
سوابق خانوادگي: در مورد روابط مراجع با خانواده و ساير افراد، بايد نظر خود او را خواست. مثلاً اگر بر مبناي پروندهي تحصيلي دانشآموز، مشاور پي ببرد كه پدر مراجع دو زن و چندين فرزند ممكن است نتيجه بگيرد كه ناراحتي مراجع، بدين علت است. ولي اين كار بدون اظهار نظر خود مراجع صحيح نيست.
در موارد فوق ناظهار نظر دانشاموز ضروري است. ولي در مورد مطالبي نظير قسمتي از اطلاعاتي كه در پرونده تحصيلي دانشاموز ضبط است كه معمولاً در زمينههاي مختلف نظير رغبتها،تواناييها، و نمونهي پيشرفتهاي مراجع است، مشاور بايد به علت داشتن آگاهيهاي كامل، آنها را تعبير و از انها نتيجهگيري كند. نتايج آزمون بايد با مهارت زياد و در صورت امكان، به وسيله نمودار و نيمرخ به دانشآموز تفهيم شود.
پس از طي اين مقدمات مشاور بايد الگويي از رغبتها، تواناييها و استعدادهاي مراجع تهيه كند.
هدف از تنظيم اين الگو ان است كه گاهي اوقات، مراجع اطلاعات درستي از رغبتها و استعدادهاي خود ندارد و با اين عمل، در اين عمل، در اين زمينه، به آگاهيهاي تازهاي ميرسد.
اگر پرونده تحصيلي دانشآموز، جامع باشد و تمام مراحل تحصيل را در بر داشته باشد، نه تنها ميتواند رغبتها و تواناييهاي دانشآموز را در يك زمان نشان دهد، بلكه نشان دهنده تغييرات انها در تمام دوران تحصيل نيز خواهد بود.
در پايان مشاور بايد نظر مراجع را در مورد اين الگو و ساير اطلاعات، جويا شود و بپرسد كه آيا فكر ميكند اين تصوير واقعي او است؟ يا كدام يك از اين اطلاعات براي او پرمعناتر است؟ الگوي به دست امده چنانچه مورد قبول مراجع نباشد، بايد نظر خودش را جويا شد و به خصوص در زمينهي رغبتها كه اكثر اطلاعات از گفتههاي خود مراجع به دست آمده، بايد تكيهي بيشتري به نظرهاي وي بشود.
8- تركيب با توجه به فعاليتهاي عملي ممكن
در اين مرحله، مشاوره كه متمركز بر مراجع بود، تغيير جهت ميدهد و متوجه محيط ميشود، زيرا اغلب مشكلات دانشآموزان، در امور تحصيلي و طرحريزي است. بنابراين اطلاعاتي كه جمعآوري و تعبير و تفسير شده، بايد با امكاناتي كه در محيط وجود دارد، ربط داده شود. در اين مورد، مشاور به رغبتهاي دانشآموز توجه ميكند و مصاحبه حول اطلاعات واقعي در اين زمينه و امكانات محيطي متمركز ميشود. براي اين منظور مشاور بايد اطلاعات تحصيلي و شغلي زيادي داشته باشد. در صفحه ي بعد چند مورد از شيوههايي كه ميتوان دانشآموز را با مشاغل آشنا كرد، ذكر ميشود:
1- تهيه و در اختيار گذاشتن نشريات شغلي، حاوي اطلاعات دقيق، كافي و تازه دربارهي مشاغل
2- ارجاع دادن مراجع به نشريات حاوي شرايط انتخاب رشتههاي تحصيلي، ورود به مدارس مختلف، دروس اجباري و اختياري لازم براي هر رشته
3- بازديد از كارخانهها و محيطهاي كاري
4- دعوت از كارورزان و صاحبان صنايع، براي ايراد سخنراني و دادن آنان به مشاغلي كه رو به ترقي است و آتيهي بهتري دارد حين مصاحبه.
5- آشنا ساختن دانشآموزان با مشاغل محلي، ملي و جهاني، و توجه دادن آنان به مشاغلي كه رو به ترقي است و اتيهي بهتري دارد، حين مصاحبه.
دادن اطلاعات تحصيلي و شغلي، كافي نيست. مشاور بايد رغبتها و استعدادهاي دانشآموز را مورد بررسي قرار دهد و تصويري را كه در اين زمينه از وي به دست مياورد، با شغل يا رشتهي تحصيلي مورد علاقهاش ربط دهد و ببيند كه ايا او ميتواند در آن مسير، به موفقيت دست بيابد يا خير. چنانچه مراجع، توانايي و استعداد رسيدن به ان شغل را نداشته باشد، ميتوان ديگر علايق او را مورد توجه قرار داد، يا آنكه او را متوجه امكانات تحصيلي و حرفهاي تازه ای ساخت که به نخستین انتخابش نزدیک باشد همچنین باید به دانش اموز یادآوری شود که در رشته های تحصیلی مختلف، مشاغل متفاوتي در سطوح مختلف وجود دارد. مثلا در رشته مكانيكي، مشاغل كارگر فني، مكانيسين و در سطح بالاتر، وجود دارد. در صورتي كه تشخيص كه تشخيص داده شود دانشآموز از عهدهي تحصيلات دانشگاهي و اخذ درجهي مهندسي برنميايد و به مكانيكي نيز علاقمند باشد، ميتوان او را به گذراندن دورههايي كوتاه مدت در رشتهي مكانيكي متوجه ساخت.
به هر حال موقعي كه بين مقررات تحصيلي و شغلي و تواناييهاي دانشآموز، اختلاف زيادي موجود باشد، بايد مشاور و مراجع دربارهي مشاغل مختلف به تحقيق بپردازند و شغلي را بجويند كه هم مناسب رغبتها و توانايي دانشآموز و هم هماهنگ با امكانات حرفهاي و تحصيلي باشد.
بديهي است كه در اين مرحله از مشاوره مشاور بايد نقش رهبري داشته باشد و با دادن اطلاعات، ارجاع مراجع مختلف، و شركت دادن وي در فعاليتهاي مختلف، او را آگاه و هشيار كند.
9- طرحريزي
در اين مرحله، مشاور به مراجع كمك ميكند تا برمبناي اطلاعات به دست آمده در مورد تواناييها و رغبتهاي خود، و ربط دادن آنها با امكانات محيط هدفهايي آزمايشي اتخاذ كند؛ از آنجا كه هم نيازها و رغبتهاي دانشآموز؛و هم شرايط و امكانات محيط در معرض تغيير است، هدفهاي مراجع نيز تغيير خواهند كرد. ولي به هر حال، پس از پايان مشاوره، مراجع بايد يك هدف ازمايشي داشته باشد.
دست يافتن به هدفهاي ازمايشي، مراجع را به انجام برنامههاي عملي متوجه ميسازد. مثلاً دانشآموزي كه در مورد انتخاب حرفه تصميمي نگرفته ولي مصمم به ادامهي تحصيل و رفتن به دانشگاه است، راغب خواهد شد تا برنامههاي تحصيلي خود را طوري بريزد كه از عهدهي امتحانات ورودي دانشگاه برآيد.
در پايان مشاوره بايد طرحهايي عملي در دانشآموز تشكيل شود. البته اين طرحها آزمايشي هستند و به منظور رفع مشكل اعمال ميشوند. براي دانشاموز كمرويي كه براي مشاوره مراجعه كرده است، شركت دادن وي در فعاليتهاي فوق برنامهي مدرسه، يك طرح عملي و آزمايشي است كه براي رفع مشكلات اجتماعي وي، به مورد اجرا گذاشته ميشود.
دستيابي مراجع به هدفهاي آزمايشي به معناي شكست مشاوره نيست، بلكه براي تعيين كردن هدفهاي قطعي مطالعات و زمان بيشتري لازم است و اصولاً مشاور نبايد اصرار داشته باشد كه هر مصاحبهاي به هدفهاي مشخص و واقعي منتهي شود؛ ولي تعيين هدفهاي ازمايشي براي مراجع ضروري است.
10- خلاصه كردن مشاوره
در روش انتخابي، در خلاصه كردن مشاوره هم مانند ساير مراحل، مراجع و مشاور هر دو اقدام ميكنند. يعني ابتدا مشاور از مراجع ميخواهد كه آنچه را كه در مشاوره گذشته خلاصه كند و تصميمات خود را بيان كند. سپس خود مشاور هم خلاصه را تكرار و سعي ميكند نكاتي را كه مراجع از قلم انداخته، به ميان آورد. هدف از اين كار این است كه مشاور بررسي كند كه مطالب براي مراجع روشن هست يا خير.
پس از پايان جلسهي مصاحبه، مشاور خلاصهاي كتبي از جريان مشاوره تهيه ميكند و در پرونده ميگذارد. اين گزارش شامل خلاصهاي از جريان مشاوره تصميمات گرفته شده به وسيلهي مراجع، و اطلاعات جمعآوري شده است و منبعي براي مراجعات بعدي و ارزيابي مشاوره محسوب ميشود.
11- دعوت براي مشاورههاي ديگر
مراجع به علت تغيير مداوم در نيازها و رغبتهايش، با مواجه شدن با مشكلات جديد، به مشاورههاي بعدي نياز دارد. به همين دليل، مشاور نبايد در را به روي مراجع ببندد، بلكه او بايد در پايان هر مصاحبه بگويد : «من هميشه آمادهي كمك به تو هستم، در اتاق من به روي تو باز است و هر موقع خواستي ميتواني مراجعه كني.» در اين صورت،مراجع مطمئن خواهد شد كه كمكهاي مشاورهاي هميشه در اختيار اوست.
12- پيگيري
منظور از پيگيري اين است كه مشاور پس از اتمام مشاوره با مراجع تماس بگيرد و ببيند تصميماتي كه گرفته در چه وضعيتي است و او در انجام آنها، تا چه حد موفقيت داشته است.
پيگيري، هم براي مراجع و هم براي مشاور ضرري و مفيد است؛ زيرا مراجع در جريان تصميمگيري يا اجراي تصميمات باز هم ميتواند از كمكهاي مشاور استفاده كند و مشاور هم با مطالعهي نتايج مشاوره، ميتواند در بهبود كار خود بكوشد. پيگيري و ارزيابي نتايج مشاورهها اقدامي است كه براي مشاوران ارزش شغلي دارد و به توسعهي آگاهيهاي علمي و پيشرفت حرفهاي انان كمك ميكند.
بازگشت به فهرست اولیه اصول و فنون راهنمایی و مشاوره
مهکام مجله اینترنتی آموزش خانواده سبز ایرانی