چگونگی دفن پیکر مطهر شهدای دشت کربلا
مدفن پیکر مطهر شهدای دشت کربلا
مورخان در مورد روزی که اجساد مطهر شهدا دفن شده اند اختلاف نظر دارند عدهای روز یازدهم و برخی دیگر هم روز سیزدهم محرم را زمان دفن شهدای کربلا بیان کردهاند. علما و مورخان اهل سنت، بالاتفاق بر این باورند که مراسم تدفین امام حسین(ع) و یارانش در روز یازدهم محرم سال شصت و یک هجری صورت گرفته است.سرشناسترین مورخان شیعه نیز با اهل سنت، در این که روز یازدهم محرم زمان دفن شهدای کربلا توسط طایفه بنیاسد است، موافقند. شیخ مفید در ارشاد و سید بن طاوس در لهوف و ابن شهر آشوب در المناقب از جمله بزرگانی هستند که این نظر را تأیید کردهاند. از جمع روایات نقل شده در این کتب، چنین برمیآید که دفن شهدا در همان روزی انجام گرفته که عمر بن سعد از کربلا خارج شد؛ یعنی روز یازدهم. در این صورت دفن شهدا در عصر آن روز صورت پذیرفته است؛ چرا که بنابر نقل تاریخ عمر بن سعد بعد از ظهر روز یازدهم راهی کوفه شده بود.
دفن شهدا
بنا بر برخی اقوال، پس از رفتن عمر سعد ملعون و یارانش، جماعتی از بنی اسد که در نزدیکی کربلا سکنی داشتند به صحنه کربلا وارد شدند و چون آن بدنهای پاک و مقدس را به آن وضع دیدند دانستند که این بدنها، اجساد مطهر حسین(ع) و یاران اوست، پس صدا به شیون و زاری بلند کردند امادفن شهدا برای بنی اسد امکان پذیر نبود، زیرا آنان اهل روستاهایی بودند که در میدان نبرد شرکت نداشتند و بدون راهنمایی کسی که از همه آن شهیدان شناخت کامل داشته باشد قادر به شناسایی و دفن آنان نبودند به ویژه آن که سرهای شهدا را بریده بودند از اینرو دفن دقیق و همراه با شناخت شهدا بدون وجود راهنمایی آگاه، امکان پذیر نبود و از سوی دیگر با توجه به این باور که کار دفن امام(ع) را کسی جز امام(ع) نمیتواند بر عهده بگیرد ناگزیر ما را به این مطلب میرساند که این راهنما باید امام سجاد(ع) بوده باشد. اما این حضور باید به صورت خارقالعاده بوده باشد، چرا که ایشان در آن زمان در بند اسارت دشمنان به سر میبرد.
با توجه به این گفته، برخی دیگر از مصادر شیعی چنین بیان داشتهاند که: بنیاسد در دفن شهدای کربلا، متحیر و سرگردان بودند، چرا که کوفیان بین سرها و بدنهای شهدا جدایی انداخته بودند و بدنها قابل شناسایی نبودند. در این هنگام امام سجاد(ع) به کربلا تشریف آوردند و آنان را در این امر یاری کردند. ایشان با یاری مردان بنیاسد نخست پیکر مطهر پدر بزرگوارشان را پیدا کردند و پس از گریه زاری فراوان، آن را روی قطعه حصیری گذاشتند و به آرامگاه فعلیاش آوردند؛ سپس اندکی از خاک محل دفن را کنار زدند قبری ساخته و پرداخته ظاهر شد. سپس امام زینالعابدین(ع)، دستها را زیر بدن مبارک امام حسین(ع) قرار دادند و فرمودند: «بسم الله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله صدق الله و رسوله ما شاء الله،و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.» آن گاه به تنهایی، بدن مطهر را در داخل قبر گذاشت؛ ایشان در حالی که دیگران را از کمک در تدفین امام(ع)، باز میداشت فرمودند: «با من کسانی هستند که مرا یاری دهند.» وقتی حضرت(ع) بدن را در قبر نهاد صورت مبارکش را بر گلوی بریده ابی عبدالله الحسین(ع) نهاد و در حالی که اشک بر گونه هایش مبارکش جاری فرمود: «طوبی لأرض تضمنت جسدک الطاهر فان الدنیا بعدک مظلمه و الآخره بنورک مشرقه و اما اللیل فمسهد و الحزن فسرمد او یختار الله لاهل بیت دارک التی انت بها مقیم و علیک منی السلام یابن رسول الله و برکاته؛ چه مبارک است زمینی که بدن مطهر تو را در برگرفته است؛ دنیا بعد از تو تاریک است و آخرت با نور جمال تو روشن و نورانی. بعد از تو شبهایمان سخت و حزنهایمان طولانی است؛ تا آن زمان که خداوند سر منزلی را که تو مقیم آن شدهای برای اهل بیت(ع) و خاندانت اختیار کند ای زاده رسول خدا(ص) سلام و رحمت خدا و برکات او بر تو باد.» آنگاه قبر را پوشانید و با انگشت مبارک روی قبر امام(ع) نوشتند: «هذا قبر الحسین بن علی بن ابیطالب(ع) الذی قتلوه عطشانا غریبا.» سپس برادر گرامیاش -علی اکبر(ع)- را در پایین پای امام(ع) دفن کردند و بقیه هاشمیین و اصحاب را در قبر دیگر در زیر پای امام حسین(ع) دفن نمودند. سپس امام(ع) به همراه بنی اسد به نهر علقمه رفتند؛ در آنجا با مشاهده پیکر پاک عمویش -عباس(ع)،- خود را بر روی بدن عباس(ع) افکند و گلوی مبارکش را بوسید. امام(ع) در حالی که به شدت میگریست، فرمود: «علی الدنیا بعدک العفا یا قمر بنی هاشم و علیک منی السلام من شهید محتسب و رحمة الله و برکاته؛ بعد از تو ای قمر بنی هاشم خاک بر سر این دنیا؛ و سلام من به تو و رحمت و برکات الهی بر تو باد.» آنگاه برایش قبری حفر کرد و همانند پدر شهیدش به تنهایی او را درون قبر گذاشت و به بنی اسد فرمود: «کسی با من هست که کمکم میکند» سپس بدن شریف عباس(ع) را دفن کردند.»
این گزارش به وسیله روایتی که از امام رضا(ع) نقل شده نیز تأیید میشود. راوی میگوید: «من نزد امام رضا(ع) بودم که علی بن ابیحمزه، ابنسراج و ابنمکاری بر حضرت(ع) وارد شدند. علی پس از گفتگو با حضرت(ع) درباره امامت ایشان، گفت: “از پدران شما برای ما روایت کرده اند که کار امام(ع) را کسی جز امامی مانند خودش بر عهده نمیگیرد.[پس چگونه است که پس از شهادت پدر بزرگوارتان امام موسی کاظم(ع) شما حضور نداشتید و متقبّل امر کفن و دفن ایشان نشدید]” امام(ع) فرمود: “بگو ببینیم حسین بن علی(ع) امام بود یا غیر امام؟” گفت: “امام(ع) بود”. فرمود: “چه کسی عهده د ار کارش بود.” گفت: “علی بن الحسین(ع)” فرمود: “علی بن الحسین(ع) کجا بود.” گفت: “در کوفه در زندان ابنزیاد.” امام(ع) فرمود: “چگونه در حالی که زندانی بود عهدهدار کار پدرش گردید.” گفت: “دور از چشم آنان رفت و پدرش را کفن و دفن نمود و بازگشت.” امام(ع) فرمود: “آن کسی که به علی بن الحسین(ع) امکان داد به کربلا برود و کار پدرش را بر عهده بگیرد به صاحب این امر نیز امکان میدهد که به بغداد برود و کار پدرش را عهده دار گردد.”»
آنچه که در این روایت به صراحت بدان اشاره شده است خارق العاده بودن حضور امام سجاد(ع) در کربلا و همراهی با بنی اسد در تدفین شهدای کربلا است.
همچنین نقل شده است که به هنگام دفن شهدای کربلا اقوام و خویشاوندان و به نقلی مادر حر بن یزید ریاحی، جنازه او را به محلی که اکنون به آرامگاه حر بن یزید ریاحی معروف است بردند و در آنجا دفن نمودند.
همچنین نقل است طایفه بنی اسد راضی نشدند که پسر عم خویش – حبیب بن مظاهر – با دیگر یاران امام(ع) دفن شود از اینرو او را در جایی جدا از دیگران و در محلی در بالا سر امام(ع) که امروز به قبر حبیب شناخته شده است دفن کردند.