غزل بخت ناکار غزلی از داود احمدی – باقی
با تشکر ویژه از استاد داود احمدی – باقی که غزل بخت ناکار شعری دیگر از گنجینه نهانشان را برای انتشار در نشریه اینترنتی مهکام در اختیار این مجله قرار دادند.
غزل بخت ناکار
آب اگر فرصت ِ رجعت به ره ِ رفته نمود
جغد ویرانه نشین ، شهپر فرصت بگشود
***
چشم نامرد خطاکار چو از کاسه دَرید
با حیا دیده ی مه رو ، کُند آهنگ فرود
***
بخت ناکار نگر، زآنکه حریفان نجیب
درس و تعلیم کنندم ، که چه شرّ است و چه سود
***
بذر کوشش فِکنَد زارع ِ جاهد به میان
داس برداشت شد آنرا که چو غافل بغنود
***
آسیابت اگر از آب فتاد ای دل مست
دست افشان ز رکودت بشود مرد حسود
***
خشکسالی اگرم فرصت گلزار بُرید
همچو « باقی» سر ِ صبرم ببَرَد راه به رود
***
دور و پایندگی غم به جهان کوتاه است
شود آن روز که یاد آوری از آنچه که بود
شاعر: داود احمدی – باقی
***
رجعت=بازگشتن
بخت ناکار= بختی که کارآمد نیست، مفید نیست
بغنود= از مصدر غنودن ، استراحت کردن